یادداشت | "همسرگزینی" به سبکی بدتر از هفتاد سال پیش
به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، شیوه مرسوم همسرگزینی در دو نسل پیش از ما، غالباً این بوده که گزینش کاملاً با خانواده بوده و در موارد بسیاری پسر و دختر اولین ملاقاتی که با هم داشتهاند، در شب زفاف بوده است؛ برای مثال مرحوم آقا نجفی قوچانی، یکی از عالمان و فقیهان نامدار (متوفای ۱۳۶۹ ق یعنی حدود ۷۰ سال پیش) در کتاب مشهور «سیاحت شرق» که خودسرگذشتنامه ایشان است، ماجرای ازدواج خود را شرح میدهد. او میگوید که دو بار خواستگاری کرده، در بار اول از آنجا که امکان دیدن دختر نبوده، او از واسطهی فیض! میخواهد که پدر دختر را به او نشان دهد که او بتواند دستکم از این راه دربارهی عروسخانم گمانهای بزند؛ خوشمزه اینکه در مَثَل گفتهاند: «مادر رو ببین دختر رو بگیر» که این مرحوم حتی در این حد هم امکانات نداشته است و مجبور بوده پدر او را دریابد.
او مینویسد: «... [به شخص واسطهی ازدواج] گفتم: میآیم، ولکن تو هم به اشارهای مخفیانه پدر او را به من نشان بده که من از قد و هـیـکـل و قـواره او چـیـزهـایـی استنباط کـنـم کـه البـَعـرهُ تدلّ علی البَعیر (ترجمه: سرگین نشانهی شتر است!) تا پرِ تیر به تاریکی نینداخته باشیم»
و درباره خواستگاری دوم میگوید: «چـون مـن ندیدهام طرف را [یعنی دختر را] و همسایه نبودهام که از دیگران بشنوم، مادر و خـواهـری نداشتهام کـه او را دیـده بـاشـنـد و خـوب دانـسـتـه بـاشـنـد، معاملهای اسـت مـجـهـول، تـیـری اسـت کـه بـه تـاریـکـی انـداخـتـه شـده»
و خلاصه وقتی خواستگاری دوم ختم به خیر میشود و مراسم عقد بهصورت غیابی برگزار میشود مراسم عروسکشان را اینگونه توصیف میکند: «شـب آمدند ما [منظور خودش است] را بردند درحالیکه یکی از دو نفر فانوس میکشید و دیگری هم در عرض مـن راه میپیمود، مـن هم در زیر عرق خجالت اشکریزان از بیکسی خودم و دیار غربت وارد حجره [یعنی حجله] شدیم»
اکنون که این شیوه همسرگزینی را میخوانیم یا میشنویم خیلی مسخره به نظر میرسد؛ این دیگر چه رسمش است؛ آدم، هندوانه را هم ندیده نمیخرد؛ دیگر چه برسد به یک عمر زندگی؛ غافل از اینکه اتفاقاً شیوهی همسرگزینی رایج امروز ما، بهنسبت خودش، بااینهمه پیشرفت دانش و در دسترس بودن ابزارهای کارآمد، گاه بدتر از شیوهی هفتادسال پیش است. شاید خوانندهی عزیز فکر کند که دارم پیازداغش را زیاد میکنم؛ اما دلیلم را که عرض کردم، خواهید دید که واقعیت همین است.
شیوهی مرسوم همسرگزینی امروز ما و نقد آن
امروزه شیوههای گوناگونی وجود دارد که یکی از گونههای مرسوم که نهچندان سنتی است و نه بیشازحد مدرن، این است که دختر و پسر همدیگر را در جایی مثل محل کار، دانشگاه، مجالس خانوادگی یا دوستانه و... میبینند و میپسندند و رد و بدل کردن شماره و پیامها و ملاقاتهای بعدی و گفتگوهایی و بعد کار به خانوادهها کشیده میشود و جلساتی و آزمایش خون و اگر مشکلی نبود ازدواج.
در طی این فرایند پسر و دختر اطلاعاتی دربارهی همدیگر و خانوادههایشان به دست میآوردند؛ موارد مانند سن و سال و تحصیلات و وضعیت مالی و خلقوخو و رفتار و برنامههای آینده. حال سؤال اینجاست که برای پیمان با هم زیستن تا آخر عمر، این مقدار اطلاعات کافی است؟ آیا با این مقدار معاشرت و گفتگو، لایههای عمیق شخصیت افراد مشخص میشود؟ مخصوصاً اگر توجه کنیم به این حقیقت که ما معمولاً در مراحل آغازین ارتباط، سعی میکنیم بهترینهای خود را نشان دهیم و گاه یکی دو سالی طول میکشد تا (بلانسبت) آن روی سگ افراد بالا بیاید و رؤیت شود و باید اعتراف کرد که یکی از دلایل مهم آمار فاجعهآمیز طلاق در روزگار ما همین ناآشنایی با ویژگیهای عمیقتر شخصیت همدیگر و به تعبیر روانشناسان تیپ شخصیتی افراد است که شناخت آن نیازمند کار و ابزاری حرفهای است. بدون این شناخت، بسیاری از زن و شوهرها دیر یا زود به این نتیجه میرسند که برای همدیگر ساخته نشدهاند و میگویند که با هم توافق ندارند و جالب اینکه بعد از آن بهصورت توافقی طلاق میگیرند!
خوشبختانه در زمانه ما چنین ابزار و امکانی وجود دارد؛ اما بیشتر افراد و خانوادهها یا از آن آگاهی ندارند یا آن را جدی نمیگیرند. این امکان و ابزار، انجام آزمون تیپنمای شخصیتی است که یکی از معروفترین و کارآمدترین آنها آزمون مایرز- بریگز است. انجام چنین تستی بهمراتب از انجام تست خون که صرفاً دربارهی فرزندآوری است، مهمتر است؛ چراکه در حال حاضر زن و شوهرهای زیادی بوده و هستند که تست خونشان و حتی تست ژنتیکشان هیچ مشکلی نداشته و فرزندان سالمی هم به دنیا آوردهاند؛ اما دیگر خانوادهای در کار نیست و هرکدام رفتهاند سی خودشان؛ درحالیکه اگر در کنار آزمایشات پزشکی، این آزمون روانشناختی را نیز انجام میدادند؛ چهبسا اکنون در این وضعیت نبودند.
آزمون تیپنمای شخصیت
آزمون پیشگفته، شانزده تیپ شخصیتی بر اساس چهار جفت ویژگی (برونگرایی- درونگرایی، تفکری- احساسی، حسی- شهودی، قضاوتکننده- انعطافپذیر) را مشخص میکند. وقتی دختر و پسری این آزمون را انجام میدهند؛ پاسخ پرسشهای مهمی برای هر دو طرف روشن میشود؛ مثلا این پرسشها که آیا اساساً این دو تیپ شخصیتی میتوانند با هم زیر یک سقف زندگی کنند یا خیر، برای رسیدن به حداکثر رضایت زناشویی و تضمین حداکثر پایداری زندگی مشترکشان به چه نکاتی دربارهی هم باید توجه کنند، هرکدام از آنها باید چه تغییراتی را بهتدریج در خود ایجاد کنند و مراقب چه نکاتی در منش و رفتار خود باشند که پیوندشان آسیب نبیند.
برای اینکه بحث ما از حالت نظری صِرف بیرون آید، در ادامه به نمونهای عینی از انجام این تست برای یک پسر و دختر در آستانهی ازدواج اشاره میکنم.
نمونهای عینی
آزمودنیها یک دختر و پسر ۲۴ ساله، دارای مدرک تحصیلی کارشناسی ارشد و ساکن تهران هستند که برای مشاورهی پیش از ازدواج مراجعه کرده بودند که پس از مصاحبهی اولیه، آزمون مایرز- بریگز روی آنها اجرا شد.
نتیجه این تست بدین صورت بود که تیپ شخصیتی آقای ش «برونگرای حسی فکری قضاوتکننده» (یا بهاختصار ESTJ) و تیپ شخصیتی خانم س «برونگرای حـسی احساسی ملاحظهکننده» (ESFP) بود. همانطور که میبینید این دو نفر در دو جنبهی شخصیتیشان همانند بودند؛ یعنی هر دو برونگرای حسی ولی در دو جنبهی دیگر ناهمسان؛ یعنی آقای ش فکری قضاوتکننده و خانم س احساسیملاحظهکننده. حال ببینیم این شباهتها و تفاوتهای شخصیتی چه وضعیتی را در ارتباط آنها پدید میآورد و آنها چه باید بکنند.
از آنجایی که هر دو برونگرا هستند، هر دو فعال و اهل صحبت دوستانه و گشت و گذار در طبیعت و معاشرت با دوستان و همکاراناند و از آنجایی که هر دو حسی هستند به جزئیات اهمیت میدهند و لذا یکدیگر را به خوبی درک میکنند؛ در مقابل، این دو در تصمیمگیریها با هم اختلاف دارند؛ آقای ش در تصمیمگیری فکری است؛ به این معنا که با نهایت سرعت، اطلاعات جمع میکند تا تصمیمی محکم بگیرد؛ در حالی که خانم س به اطلاعات بیشتری نیاز دارد و تا میتواند تصمیمگیری را به تأخیر میاندازد. سرانجام چون آقای ش شخصیتی قضاوتکننده دارد، بیشتر می خواهد در چارچوب و نظم و ترتیب خاصی کار کند و از امور غافلگیرکننده بیزار است؛ در حالی که خانم ش به خاطر اینکه شخصیتی ملاحظهکننده دارد، از قوانین بیزار است و آزادی را دوست دارد و از امور غافلگیرکننده لذت میبرد...
تفسیر این تست بسیار بیشتر از آن چیزی است که من در اینجا به اختصار آوردهام و هر کدام از خانم و آقا نکات بسیار بیشتری دربارهی همدیگر از زبان روانشناس میشنوند که شناخت بسیار عمیقتری نسبت به یکدیگر به آنها میدهد. در واقع این آزمون ام آر آی (MRI) روانی افراد است. (برای دیدن گزارش تفصیلی آزمون بالا، به مقالهای که مشخصات آن در پایین آمده است مراجعه بفرمایید.)
سخن آخر اینکه بدون انجام چنین آزمونی، ازدواج کردن دستکمی از در تاریکی به خانهی بخت رفتن آقانجفی قوچانی ندارد، بلکه بدتر از آن است؛ زیرا در آن زمان چنین دانش و ابزارهایی نبود؛ ولی امروز هست؛ بهعلاوه در گذشته تعهد همسران به همدیگر و شکیباییشان در زندگی و نیز قباحت طلاق برای افراد بیشتر بود؛ بر خلاف امروز ما./۸۴۱/ی۷۰۱/س
حجت الاسلام محمدرضا آتشین صدف، پژوهشگر و نویسنده حوزوی
منابع
۱. سیاحت شرق، آقا نجفی قوچانی، انتشارات تمدن اسلامی، ارومیه، ص ۱۲۷ و 157 و ۱۴۸.
۲. آزمون شخصیتی مایرز- بریگز در مشاوره پیش از ازدواج (مطالعه موردی)، فاطمه هاشمی گلپایگانی، سعید شاه حسینی تازیک، نشریهی مطالعات روانشناسی و علوم تربیتی » زمستان 1395 - شماره 10.